حضور فیلم کوتاه «نرموک» اثر فیلم‌ساز مشهدی، در قدیمی‌ترین جشنواره کودک و نوجوان آلمان درباره کتاب زندگی نامه حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی اکبر ابوترابی فرد و اهمیت روایت زیست اسرا راهیابی فیلم کوتاه سرود کلنل از مشهد، به جشنواره پورتوبللو لندن معرفی برندگان جایزه آکیرا کوروساوا جشنواره فیلم توکیو ۲۰۲۵ فیلم «سردباد» در جشنواره فیلم ونکوور جشنواره فیلم ونکوور میزبان آثار سینماگران ایرانی می‌شود دلنوشته «الهام پاوه نژاد» به بهانه پایان پخش سریال «شکارگاه» + عکس رقابت لیلا حاتمی و طناز طباطبایی در جشن منتقدان سینما انیمیشن «شکارچیان شیطان کی پاپ» پربیننده‌ترین فیلم تاریخ نتفلیکس شد قطعه «صبح امید» به آهنگسازی حسین یوسف زمانی منتشر شد + صوت مجموعه مستند «ماجرا» روی آنتن تلویزیون+ زمان پخش مینی سریال «مرگ به واسطه روشنایی» روی آنتن تلویزیون + زمان پخش رمان «موج»ویرجینیا وولف، به چاپ دوازدهم رسید حراج گیتار «ادی ون هیلن» گیتاریست افسانه‌ای، به ارزش ۲ میلیون دلار
سرخط خبرها

درباره کتاب زندگی نامه حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی اکبر ابوترابی فرد و اهمیت روایت زیست اسرا

  • کد خبر: ۳۵۴۹۱۳
  • ۰۶ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۵:۲۶
درباره  کتاب زندگی نامه حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی اکبر ابوترابی فرد و اهمیت روایت زیست اسرا
«شهرآرا» در گفت وگوهایی به کتاب زندگی نامه حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی اکبر ابوترابی فرد و اهمیت روایت زیست اسرا پرداخته است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ «پاسیاد پسر خاک»، نوشته محمد قبادی، چنان که از عنوان فرعی آن برمی آید، روایت «زندگی و زمانه حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی» است. بااین همه، همچنان که ابوترابی بیشتر به واسطه اسارت ده ساله در عراق مشهور است -و ازهمین روی، «سیدالاسرا» لقب دارد- این کتاب نیز بیشتر بر این دوران از زندگی او متمرکز است.

«پاسیاد پسر خاک» توجه رهبر معظم انقلاب را نیز به خود جلب کرده است، آن قدر که ایشان بر این اثر تقریظ نوشته‌اند. بیستمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، با عنوان رویداد ملی «آزادگان ایران»، که فردا، جمعه (۷ شهریور ۱۴۰۴)، در قزوین برگزار می‌شود، با رونمایی از همین تقریظ همراه خواهد بود. 

در آستانه این مراسم، با محمد قبادی (نویسنده کتاب) و نیز علی اکبر عرفانی (مدیر مؤسسه فرهنگی هنری «پیام آزادگان» خراسان رضوی) مختصری درباره زندگی حجت الاسلام ابوترابی و اهمیت ثبت وضبط احوال اسرا گفت‌و‌گو کرده‌ایم.

نقطه عطف فعالیت‌های انقلابی علی اکبر ابوترابی به روایت محمد قبادی، نویسنده زندگی نامه او

با فولکس به مشهد اسلحه آورد

یکی از نقاط عطف و مهم زندگی سیاسی حاج آقای ابوترابی دستگیری در مرز خسروی، در سال ۱۳۴۹، توسط ساواک است. درباره این اتفاق بگویید که چرا دستگیر شدند و ماجرا چه بود؟

این ماجرا از دو منظر قابل توجه است: این اتفاقی که برای مرحوم ابوترابی افتاد مقارن بود با شهادت آیت ا... سعیدی. امام خمینی اعلامیه‌ای در شهادت ایشان نوشته بودند که باید به ایران منتقل می‌شد. آقای ابوترابی داوطلب انتقال این پیام می‌شوند. اما چیزی که همراه آقای ابوترابی بود خیلی بااهمیت‌تر از آن اعلامیه بوده، و آن رسید‌های مالی‌ای بود که امام به کسانی که وجوهات داده بودند فرستاده بود.

اگر این رسید‌ها به دست ساواک می‌افتاد، مشخص می‌شد که منابع مالی امام در نجف چه کسانی در داخل ایران هستند؛ و این خیلی اهمیت داشت، چون، اگر شناسایی می‌شدند، ممکن بود نهضت امام خمینی در مقطعی -اگرچه کوتاه- ازنظر مالی دچار آسیب شود.

ازاین رو، آقای ابوترابی، هنگامی که احساس می‌کند مأموران ساواک سراغش آمده‌اند و می‌خواهند او را همراه خودشان ببرند، بسته‌ای کاغذ به همسرش می‌دهد و از او می‌خواهد که از آن مراقبت کند؛ و همسرش هم، چون آدم همراهی با آقای ابوترابی بوده و می‌دانسته همسرش دارد چه کار می‌کند، آن بسته را در قنداق نوزادشان مخفی می‌کند و به ایران می‌آورد، و دست ساواک از این رسید‌ها خالی می‌ماند. به گفته خودش، این بسته را در منزل پدری در حمام آتش می‌زند و از بین می‌برد.

پس از ایشان فقط همان اعلامیه‌های امام را می‌گیرند و بابت همان دستگیر می‌شوند؟

بله. دستگیر می‌شوند و از ساواک کرمانشاه به تهران می‌فرستندشان و -درنهایت- به شش ماه حبس محکوم می‌شوند که دوره حبس را در زندان قصر می‌گذرانند.

عنوان اتهامی چه بود؟

اگر بخواهم کلی بگویم، اقدام علیه امنیت ملی.

جابه جایی پول و سلاح برای انقلابیون خطر بسیار بالایی داشته و اقدام خیلی رادیکالی هم محسوب می‌شود. آقای ابوترابی چرا و چطور وارد این کار شدند؟

کسی که -به قول آقای ابوترابی- خربزه می‌خورد باید پای لرزش هم بنشیند. آقای ابوترابی وارد یک جرگه و فعالیت سیاسی شده بودند در کنار شهید اندرزگو، با مشخصاتی که از شهید اندرزگو سراغ داریم. آقای ابوترابی با شناختی که داشته و می‌دانسته او چه کار دارد می‌کند تن به این فضا داده؛ می‌دانسته شهید اندرزگو کار تسلیحاتی و مبارزه مسلحانه می‌کند.

آقای ابوترابی به عنوان یک بازوی حمایتی به شهید اندرزگو کمک می‌کرده است. حتی به شهید اندرزگو پیشنهاد داده که، اگر او صلاح می‌داند، مستقیم وارد جریان مبارزات مسلحانه شود، اما تشخیص شهید اندرزگو این نبوده و حضور ایشان را به عنوان نیروی پشتیبان بهتر می‌دانسته است. 

نقش آقای ابوترابی در کنار شهید اندرزگو نقش مهمی است، هم از این حیث که یکی از منابع تأمین مالی شهید اندرزگو بوده و هم از این بابت که می‌توانسته در بعضی از شهرها، در بسیاری از مقاطع، از شهید اندرزگو حمایت کند و خانه امنی برای ایشان تهیه کند.

این ارتباط بین این دو نفر برقرار بود، تا شب دوم شهریور سال ۱۳۵۷ که شهید اندرزگو -به رغم اینکه آقای ابوترابی به ایشان می‌گوید تلفن‌ها شنود می‌شوند و توصیه می‌کند منزل دوستشان نروند- بنا به تشخیص شخصی خودشان می‌روند و به شهادت می‌رسند. بدون شک، آقای ابوترابی در کار جابه جایی پول و سلاح برای انقلابیون هم به شکل‌های مختلف عمل می‌کرده است. 

مثلا، یک بار قرار بوده به مشهد اسلحه منتقل کند؛ برای همین، پیرزن‌های فامیل مانند خاله و عمه را جمع می‌کند و، به اعتبار اینکه پیرزن‌ها را به سفر زیارتی می‌آورد، آن‌ها را سوار ماشین فولکسی می‌کند که اسلحه‌ها را با آن حمل می‌کرده است. بله؛ ایشان مستقیم در تأمین مالی و حمایت‌های تسلیحاتی که نیاز بوده حضـور داشته است.

چالش‌های مکتوب کردن روایات زندگی آزاده ها، در گپ وگفت با علی اکبر عرفانی، مدیر مؤسسه فرهنگی هنری «پیام آزادگان» خراسان رضوی

صِرفِ ثبت خاطرات دیگر موضوعیت ندارد

موضوع اسارت، اینکه همه چیز از لحظه اسارت تا لحظه آزادی پوشیده بوده است -به این معنا که تصویر و فیلم مستندی از نحوه زندگی، نحوه معیشت، نحوه کار فرهنگی، نحوه شکنجه، نحوه بازجویی، شرایط داخل سلول، وضعیت داخل اردوگاه، مسائل درمان و ... ارسال نشده و وجود ندارد- باید به نقل قول دربیاید و بیان شود.

مثل این است که شما بخواهید الان تاریخ عهد صفوی را نقل کنید، که طبیعتا باید از تاریخ و کتاب و نوشته‌ها استفاده کنید. بنابراین، یکی از سختی‌هایی که در حوزه نوشتن خاطرات، و روایت اتفاق‌هایی که برای آزادگان افتاده همین است. تنوع گفتار هم ممکن است مشکلاتی را ایجاد کند. این هم یکی از سختی‌های کار است. نکته دیگر تنوع و فراوانی اسرا و اسارت است. 

همه تصور می‌کنند اسرا فقط اسرای جنگ تحمیلی هستند، در صورتی که ما اسرای زیاد دیگری داریم که سختی‌های زیادی کشیدند. کیفیت نگهداری اسرا و مصائب و مسائلی که از سر گذرانده‌اند، خودش، مسئله دیگری است. از مجموع اسرا، حدود ۴۸درصد را صلیب سرخ دیده و ۵۲درصد را ندیده، و از اول تا آخر مفقود بوده‌اند؛ نه خانواده می‌دانسته‌اند آن‌ها کجا هستند و نه خودشان می‌دانسته‌اند فردا زنده هستند یا نه.

 فقط درباره خود همین مفقودان می‌توان ده‌ها کتاب نوشت یا فقط درباره رنج سلول‌های اسرا، یا موضوع جنسیت. همه فکر می‌کنند موضوع اسارت فقط مخصوص مردان بوده است. این خودش یک نوع سختی گفتار دارد. چطور نگهداری می‌شده از آن ها؟ چطور خودشان را حفظ کرده‌اند؟ چطور بازگردانده شده‌اند؟ بالاتر از همه این ها، دستاورد‌های اسارت هم هست.

 دستاورد‌هایی هم وجود داشته. چطور می‌شود، در اسارت، فردی چهار-پنج زبان یاد بگیرد؟ درس‌های حوزوی را یاد بگیرد؟ حافظ قرآن شود؟ اختراع کند و ابتکار به خرج دهد؟ خود تحریم‌ها و محدودیت‌هایی که وجود داشته می‌تواند نقل شود و روایت شود؛ بگوییم چه تحریمی بوده، چگونه بوده و چطور این تحریم را خنثی کرده‌ایم. این تنوع و تعدد موضوع‌ها و مسائل کار را برای مکتوب کردن سخت می‌کند.

نکته مهم دیگر این است که دستگاه‌هایی که در این حیطه وجود دارند متنوع‌اند. این قضیه هم یک فرصت است و هم یک تهدید است، به این معنا که هرکدام می‌گوید دیگری این کار را انجام می‌دهد. مثلا، حوزه هنری را داریم، یا خود بنیاد شهید یک قسمت فرهنگی دارد برای مکتوب کردن این روایت ها.

با همه این صحبت ها، چند سالی است که کار بازخوانی روایت‌های اسارتْ فراوانی گرفته، متنوع شده است، و دارند زیاد روی آن کار می‌کنند. خود ما ۲۵۰ عنوان موضوع درباره روایت‌های آزادگان نوشته‌ایم. الان، دیگر کتاب‌ها را صرفا بر اساس خاطرات نمی‌نویسیم، بر اساس فصل بندی می‌نویسیم؛ دیگر خیلی این را صلاح نمی‌بینیم که صرفا روایت‌های تکراری بنویسیم.

مثلا، آموزش در اسارت، درمان در اسارت، زنان، شهدای غریب اسارت، رنجی که منافقان دادند، و مدیریت در اسارت، همگی، سرفصل‌های مجزایی هستند که ظرفیت دارند درباره شان کار شود. اتفاقات شیرینی هم آنجا رخ داده است. همه این‌ها موضوع‌هایی هستند که در چند سال اخیر به همت مؤسسه «پیام آزادگان» -که متولی تدوین و تبیین موضوع آزادگان است- مدنظر قرار گرفته است و دارد بررسی می‌شود که اتفاق‌های خوبی را رقم می‌زند.

این روز‌ها هم داریم روی موضوع «اردوگاه پژوهی» کار می‌کنیم. کتاب‌هایی که الان داریم درباره همین موضوع است. هر اردوگاه سرگذشت خاصی دارد. ما بیست اردوگاه داشتیم که در سه شهر بود: تکریت، موصل و رمادیه، که تکریتی‌ها عمدتا مفقودین بودند. کارْ کار سنگینی است. اتفاقاتی که آنجا رخ داده، احوال بزرگانی که آنجا بودند و کسانی که آنجا شهید شدند، و روزشمار اردوگاه، همه، دارد تنظیم می‌شود. بعضی از قسمت‌ها تمام شده و داستان بعضی دیگر از اردوگاه‌ها در حال پیش رفتن است.

بریده

صلیبی‌ها نامه خصوصی برایش می‌آوردند و آن را شخصا تحویلش می‌دادند و درباره اسرا با حاج آقا گفت‌و‌گو می‌کردند. یک روز نزدیک نماز ظهر، جلو اتاق نشسته بودیم. حاج آقا سجاده اش را پهن کرده بود و ما در اطرافش هرکدام مشغول کاری بودیم. در همین هنگام، خبر آوردند که صلیب آمد. بعد از چند دقیقه، شخصی به نام «میشل»، که مسئول هیئت صلیب بود، سراغ حاج آقا آمد. بلافاصله، خبر دادند که میشل با او کار دارد. خودم شاهد بودم که حاج آقا ابوترابی، به محض اینکه این حرف را شنید، سریع از جایش بلند شد و، بدون اینکه کفش هایش را به پا کند، به طرف صلیبی دوید و صلیبی هم تا حاج آقا را دید، بلافاصله، شروع کرد به دویدن به طرف او.

«پاسیاد پسر خاک: زندگی و زمانه حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->